خیلی وقتها ،... خیلی دیر آدمهای اطرافت را می شناسی ... آنوقت تازه یاد می گیری به خیلی ها بگویی ... لطفا جلوتر نیا...!
|
دیدی که سخــــت نیســـــت
تنها بدون مــــــــــن ؟!!
دیدی صبح می شود
شب ها بدون مـــــــــن !!
این نبض زندگی بــــــــی وقفه می زند…
فرقی نمی کند
با مــــــن …بدون مــــــن…
دیــــــروز گر چه ســـــــخت
امروزم هم گذشت …!!!
طوری نمی شود
فردا بدون مــــــن
اگر نفسی در سینه است ،
تو خودت میدانی برای تو نفس میکشم
برای تویی که تمام وجودم هستی ،
تویی که به خاطرت گذشتم از همه چیز ،
بی تو جای من در اینجا نیست
تمام قلبم خلاصه میشود در عشق تو ،
تمام نگاهم فدا میشود در عمق چشمان تو ،
بی وفا نشده ام که روزی دل بکنم از دنیای عاشقانه تو
دنیایی که درونش آرامم ،
تا تو باشی من نیز تنها با تو میمانم ،
تا با هم برسیم به آرزوهایمان،
تا نشود حسرت رویاهایمان
اگر نفسی در سینه است
تو هستی که بودنت برایم زندگی دوباره است
در این لحظه و همه لحظه ها ،
در اینجا و همه جا تو هستی در خاطرم ،
تا چشم بر روی هم گذاشتم فهمیدم که بدجور عاشقم!
چون در همان لحظه که چشمانم را بسته بودم
باز هم تو را دیدم که میدرخشی برایم...
میشود از نگاهت احساس کرد که تو چقدر با وفایی ،
قدر دلم را میدانی ،
هیچگاه تنهایم نمیگذاری،
از این احساس بود که احساست کردم ،
تو را دیدم و درکت کردم ،
تا اینکه دلم عاشقت شد ،
دلم به لرزه افتاد و دنیا ، شاهد این عشق بی پایان شد....
من همه احساستم برای تو است ، ای با احساس من ،
همه وجودم مال تو است ، برای تو که تمام وجودم هستی ....
بیا تا همچنان برویم ، این راه مال من و تو است ،
بیا تا با هم بدویم تا برسیم به جایی که تنها من و تو باشیم ،
جایی که سکوت باشد و تنها صدای نفسهایمان ...
لحظه ای حس کن این رویای عاشقانه مان...